هر چقدر هم که زندگی ات رو عوض کنی، باز هم خاطره هایی هستند که مثل سایه باهات اند.. اونایی که چه تلخ، چه شیرین، دلتنگت میکنن برای زندگی متفاوتی که داشتی.. برای عصر جمعه هایی که دلگیر نبود..
فرقی نمیکنه شهرکرد باشی یا شیکاگو و یا لاس وگاس و یا لوس آنجلس.. فرقی نمیکنه چه کسایی دور و برت باشند و داری چی کار میکنی.. فقط دلت میخواد 10 دقیقه ، 10 دقیقه همون لحظات رو دوباره تجربه کنی.. البیک، بام، طرشت 3، ایران 66- 19 د 436 ..
حرف نگفته زیاده. این روزهایی که نه فقط عصر یکشنبه، هر صبح و ظهر و عصر و شبش دلگیره..
پیشنهاد موسیقیایی: Porcupine Tree – Arriving Somewhere But Not Here
پ.ن: برای همیشه، یه خداحافظی بهت بدهکارم..
یه وقتهایی هی برمیگردم و چیزای با ارزشی که داشتم رو نگاه میکنم، میبینم هیچیش نمونده برام؛ اینم بهترین و با ارزشترینش بود…
هنوز یاد اون وقتهایی میفتم که مهم نبود چقدر اتفاقای بد میخواد بیفته، دلم خوش بود به چیزای خیلی خوبی که بود.
تا اینکه یه روز اومدم و دیدم دیگه هیچی سرجاش نیست…
شاید قرار نبوده که هیچوقت خداحافظیای باشه اصلا؛ شاید هنوز تموم نشده.
:))
آره والا خیلی open end هستش!
نگاه کنید چقد س.ف.ق داریم:
http://en.wikipedia.org/wiki/SFG
آقا این پ.ن آخرت خیلی رمانتیک بود!!!
مخاطبش سجاد بود؟
پست open ended هستش! نتیجه گیری بر عهده خواننده است 🙂